شایناشاینا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات شاینا کوچولو

دختر شیرین من

شاینا چند وقتیه یعنی خیلی وقته نمیزاره بهش غذا بدیم .خودش میخواد غذا بخوره خانوم کوچولو مستقل شده اما وقتی قاشق میدیم دستش همه غذا رو میریزه زمین.غذای مامان و باباش هم میریزه ما گرسنه می مونیم .   دختر گلی امروز داییش رو صدا زد گفت دایی علی قبلن فقط می گفت دایی.به بابا سعید بابای خودم میگه بابا یید .به گربه هم میگه بیو بیو .وقتی بهش میگیم زنبور چی میگه میگه ویییییییز.خیلی با نمک شده .چند روز پیش کتاب داستانش رو اورد که براش بخونم تا عکس گوسفند رو دید خودش گفت ب بع.
25 ارديبهشت 1391

دلتنگی مادرانه

برای دخترم: وقتی خوابی دلم برات تنگ میشه.کنارت میخوابم دستای کوچولوت رو تو دستم میگیرم . بوسشون میکنم . وقتی خوابی دلم برا شیطنت هاتم تنگ میشه . واسه ی عزیزم گفتنات به زبون بچگی. دلم تنگ میشه واسه شونه کردن موهای نرمت واسه بستن موهات که با کلی وعده و وعید دردر رفتن میزاری ببندمشون. واسه وقتی گرسنه میشی میگی اش  .شین اش رو یه جوری بین سین و  شین تلفظ میکنی . وقتایی که 40 بار پشت سر هم میگی اب .وهمش رو میریزی زمین. وقتی خوابی دلم برای همه ی دردسرای شیرینت تنگ میشه
24 ارديبهشت 1391

شاینای مهربون

سلام به همه   شاینا خانوم چند وقتیه جیغ زدناش خیلی کمتر شده که اینم مدیون کتاب  (چگونه با کودکم رفتار کنم) هستمی.واقعن کتاب خوبیه.پیشنهاد میکنم بخونید. بعدش اینکه شاینا جان تو این سن عاشق تایید شدنه و اینکه ازش تعریف کنیم.توی کارای خوته هم به مامانش کمک میکنه.مثلن موقع جمع کردن سفره نمک پاش یا قاشق و چنگال رو میاره تو اشپزخونه.خیلی دخمل مهربونیه. ماشالله.  
14 ارديبهشت 1391
1